1- آیین، شکلی از معرفت است. اسطوره وآیین، تجسم دریافت یک قوم از جهان است و نیز می کوشد انسان و رابطه ی او را با جهان تعریف کند. آیین یک روش تعلیم است. اجرای آیین وسیله ای برای انتقال دانش، سنتها و جهان بینی یک قوم به نسلهای بعدی است. آیین برای مهار کردن هرچه بدی و بلاست و از نیروهای فراطبیعی بهره می گیرد. آیین، نیروهای فراطبیعی را تقدیس کرده و سپاس میگوید.
آن گونه که «جوزف کمپل» می گوید، آیینها به سه دسته تقسیم می شوند: آیین های لذت، قدرت و وظیفه. البته هستند آیینهایی که ترکیبی از این سه دسته اند.
2- ایران به عنوان بخشی مهم از تمدن کهن بشری، سرشار از آیینهاست. مشخصاً آیینهای نوروزی غنای زیادی دارند؛ آن چنان غنی که تأثیرات عمیق آن را در آیین های بسیاری از فرهنگهای دور و نزدیک، حتی امروزه شاهد هستیم.
3- آیین های نوروزی متنوعاند و بی جهت نیست که نوروز را بسیاری « نمایان» ترین جشنهای بهاری دنیا میدانند. تقدّس و بزرگی نوروز و آیینهایش از آن روست که با ماه فروردین که ویژه ی ارواح مقدس است شروع می شود. روز اول آن با نام پروردگار آغاز میشود که اول بهار، اعتدال ربیعی، رستاخیز طبیعت و زندگی مجدد در جهان است. شهرت نوروز به نسبت دادن آن به جمشید باز می گردد و روایتِ فردوسی بزرگ چنین آوازهای را نصیب وی کرده و ارزش آن بدین سبب است که ایرانیان، سرشار از آیینهایی بودهاند که بیشتر آنها با سور و جشن و شادی همراه بوده است.
4- آیینها دربسیاری موارد، شالوده ی نمایشی دارند. زیراجملگی آنان ترکیبی هستند که برای «تماشا» به وجود آمدهاند. چیزی که باید دیده یا شنیده شود وبا تماشاگرانی حاضر. تماشاگرانی که بسیاری از ویژگیهای «مخاطب نمایش» را در خود دارند.
مراسم آیینی متشکل است از کُنشی با ماهیت بسیار نمادین و استعاری.
5- اما آیین به شکل مشخص و تعریف شده اش، جایی در صحنه نمایش ندارد. از آیین می شود اقتباس کرد؛ می شود الهام گرفت؛ می توان دستمایه گرفت. اما اجرای کامل یک آیین، هرچند تماشایی و هرچند نمایشی، اختلاط دو جنس ناهمگون است . محصول، هیچ مقوله ی مشخصی نخواهد بود و نتیجه نخواهد داد. اجرای یک مراسم نیایش، این آیین نوروزی و آن رقص محلی، نه تنها به نمایش بومی ختم نخواهد شد؛ بلکه هم آیین و هم نمایش را به بیراهه می بَرَد.
6- آیین های نوروزی، منابعی فوقالعاده برای اقتباس تئاتر ما هستند. منابعی پُر انرژی وسرشار از زندگی. برای تئاتر ما که بسیار عبوس است و دلافسرده. باشد که تئاتر ما سراسر «نوروزیخوانی» شود.
نویسنده: علی شیرازی(
چهارشنبه 86/12/29 :: ساعت 1:16 صبح)