سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 RSS  | خانه | ارتباط با من | درباره من | پارسی بلاگ|مجموع بازدیدها: 16362 | بازدیدهای امروز: 3| بازدیدهای دیروز: 2
درباره خودم

سمور خشک
مدیر وبلاگ : علی شیرازی[37]
نویسندگان وبلاگ :
صادق
صادق (@)[3]


وبلاگی برای هنر دوستان و هنرمندان
لوگوی وبلاگ
پیوندهای روزانه
مطالب قبلی
لینک های دوستان
اشتراک
 
یاهو

 
کشف خردسالان به عنوان مخاطب 
 
آنچه از نظر می گذرانید، گفتگوی دوتن از فعالان تئاتر کودک در آلمان است که در نشریه "جشنواره بین المللی تئاتر کودک و نوجوان " اشتوتگارت، در جون امسال به چاپ رسیده است. آنچه به عنوان مخاطب در اینجا مدنظر است خردسالان 2 و 3 ساله هستند. ملانی فلورشوتز ، بازیگر و عروسک گردان تئاتر کودک و باربارا کولینگ‌، کارگردان و مدیر تئاتر "هلیوس" برلین ، درباره کشف این گروه سنی به عنوان مخاطبان تئاتر با یکدیگر به گفتگو نشسته اند:

ملانی فلورشوتز: من کلمات این عنوان را می گیرم و از چیستی تعریف مخاطب در تئاتر کودک و نوجوان می پرسم. چنانچه عنوان را براساس ظاهرش تفسیر کنیم، تا چند سال پیش وقایع تئاتری شامل حال کودکان زیر سه سال آلمان نمی شد. باید همه جوانب مسئله را بسنجیم: مردم آلمان چطور با اطمینان می دانند که تولیدات گروه های تئاتری برای کدام مقطع سنی مناسب هستند؟می خوانید: از سه سال به بالا، از 5 سال، از 6 سال، از 8 سال، از 10 سال، از 12 سال، از 16 – و بعد ناگهان دیگر هیچ رده بندی به چشم نمی خورد. فقط تئاتر بزرگسال. آیا کودکان زیر سه سال تنها به این دلیل که ما نمی دانستیم که چه تعریفی برایشان داشته باشیم یا به این دلیل که فکر می کردیم آنچه را که می خواهیم تعریف کنیم، آنها نخواهند فهمید، حذف شده اند؟
به نظر من، تقسیم بندی های سنی به همین سادگی هم نیستند: آنها درجه ای از بی توجهی را نیز نشان می دهند. این بدان معنی نیست که من باور ندارم که هر برهه از زندگی مختصات خاص خود را دارد، اما در نهایت همه ما بنی بشریم و در سن 80 سالگی از مسائل مشابهی خوشحال و یا عصبانی می شویم، همانطور که در سن 8 ماهگی یا 8 سالگی می شدیم.
راستش را بخواهید، اغلب به اجراهای بزرگسالی برمی خورم که فکر می کنم: اگر تنها کمی لطیف تر می شد، می توانست اجرای خوبی برای کودکان باشد. به علاوه، بارها توجه کردم که وقتی که بزرگسالان در خانه برنامه های کودکان را تماشا می کنند، بیشتر از برنامه هایی که مخصوص سن و سال خودشان است، لذت می برند.
آنچه فهمیدم این است: مشکل تقسیم جهان به گروه های سنی مشخص این است که این [تقسیم بندی] همیشه یک نکته مهم آموزشی را پنهان می کند و فکر می کنم که تئاتری که می خواهد زیر سه ساله ها را به عنوان مخاطب جدید کشف کند، باید به یک سئوال اساسی پاسخ دهد؛ اینکه انسان مجبور باشد به یک برهه خاص از زندگی بیاندیشد و نمایش بدهد، واقعا به چه معناست؟
هنگام خدمت هنرمندانه به این گروه سنی، برایم روشن شد که ما نمی توانیم فقط در مقابل این انسانهای کوچک تعظیم کنیم، به جای آن ، ما هنرمندان باید آماده باشیم تا از خودمان درباره تئاتر و مهمتر از همه کنش تولید نمایش، سئوالات اساسی بپرسیم.
باربارا کولینگ: هروقت که به کودکان یک و نیم تا دو سال به مثابه مخاطب فکر کردم، آنان را در کنار بزرگسالان دیدم. این تماشاچی [هنوز] به کلاس های مدرسه نمی رود ( گروه هایی که از زمان استقلال یافتن از والدینشان زمان زیادی داشته و قواعد خودشان را ساخته اند). کودکان نو پا اغلب یا با والدینشان می آیند، یا به تازگی در ناحیه ما ( در راین شمالی – فالیا غربی) گروههای کوچک مهدکودکی با تعداد زیادی بزرگسال همراه می شوند که در این صورت ، از لحاظ تعداد نفرات ، نسبت بزرگسالان به کودکان یک به یک است. هنگامی که نمایشی را برای کودکان خیلی کم سال آماده می کنم، آنچه که باید فکری به حالش کنم، ترکیب تماشاچیان است. مطمئنا نمایشهایی که بهترین نتایجی را دربرداند، در حقیقت آن هایی هستند که این ترکیب را به حساب آورده و با جهانی سروکار دارند که به طور یکسان هم برای دو ساله‌ها حرف دارد، و هم برای 30 ساله‌‌هایی که آنان را همراهی می‌کنند. شما درست می فرمائید. تقسیم تماشاچیان به گروههای سنی تنها به این شکل منطقی است –اگر اصلا منطقی در برداشته باشد- که فقط در حد تعیین خط مشی باشد و ما نمی توانیم به سادگی به اساس این حقیقت که ما تاکنون تنها برای 4 سال به بالا نمایش می دادیم ، تعمیمش دهیم، بنابراین اکنون مسئله را تغییر داده و به دنبال نمایشنامه هایی خواهیم بود که بتوانیم برای کودکان دو سال به بالا اجرایشان کنیم. اگر، طی فرآیند تولید نمایش برای دو ساله ها، همه چیز مثل همیشه باقی بماند - پذیرش ها، تهیه جا، صندلی ها، شیوه نورپردازی صحنه ، فضای تالارو غیره- به راحتی بی نتیجه خواهد بود. جالبترین بخش کارکردن برای این گروه سنی این است که مجبور می شوم همه قراردادهای تئاتری را زیر میکروسکوپ گذاشته و دقیقا فکر کنم که کدام ویژگی تئاتر است که می تواند واسطه ارتباط حتی با کوچک ترین تماشاچی ها را هم فراهم کند.
م.ف: اول و مهم تر از همه ، هنگامی که ما برای زیر سه سال نمایش اجرا می کنیم، با مخاطبانی طرف هستیم که در یک برداشت مثبت ، قاعده مند نیستند. آنان مستقیما و راحت نسبت بدانچه که تجربه می کنند، واکنش نشان می دهند. ما، هنرمندان، یک بازخورد فوری می گیریم که در تئاتر نادر است. در اینجا تماشای نمایش و تولید آن هر دو تقریبا به روشنی شکل هایی از ارتباط هستند. به طور مثال، در خلال اولین اجراهای نمایشمان " خرگوش خرگوش شب مهتابی خرگوش" (1) کودکان احساس ناراحتی می کردند زیرا به نظر آنان نور صحنه خیلی سریع قطع می شد. در نتیجه ما آنرا به یک بازی مبدل کردیم : یک پیش درآمد کوچک درباره آنکه چطور چراغها را خاموش و دوباره روشن می کنیم تا جایی که به تدریج تاریک شده و می توانیم ماه را ببینیم. با این روش دیگر کودکان از خاموش کردن چراغها و تاریکی نمی ترسیدند و این ماجرا تبدیل به یک بازی شد. ما با [به کارگیری] همین شیوه، به رشد ایده های کمکی و ایجاد تنوع در شکل همیشگی واکنش های کودکان به نمایش ها ادامه داده ایم. این یک روش برخورد با کودکان در همان جایگاهی که هستند و نیز کمکی به درک شیوه خاص نگریستنشان به جهان است. اینجا ما در فضای بسیار حساسی حرکت می کنیم که حال و حوصله تماشاچیان خیلی اهمیت دارد. این کودکان احساسات و هیجانات زودگذرشان را با خود به تئاتر می آورند و – اگر این نخستین بار باشد که کودک را به تئاتر می آورند- همراهان بزرگسالشان غالبا درباره اینکه [نمایش دیدن] اصلا فایده ای داشته باشد، شکاک و نامطمئن هستند.
اما بزرگترین گرفتاری که هنگام تولید نمایش برای کودکان خیلی کوچک در آلمان با آن مواجه می شوید، بر این فرض استوار است که اساسا تماشاچی آنقدر کوچک احتیاجی به تئاتر ندارد.
ب.ک: بله، اینها همان هایی هستند که می گویند کودکان کوچک به هیچ دوستی نیاز ندارند: همه آنچه می خواهند فقط یک مادر خوب است، به همین خاطر هم آنان در خانه خیلی بهترهستند تا در میان گروهی از کودکان درمهدکودک. پاسخ به این سئوال که آیا تئاتر برای کودکان کوچک لازم است یا خیر تاحد زیادی به نگاهی که جامعه به طورکل نسبت به کودکان ، خصوصا کودکان خردسال، به عنوان انسان دارد، مربوط می شود.
اگر من تئاتر را مکانی بدانم که به وجود آمده تا فضایی برای تبادل احساسات ، افکارو تجربیات با سایرین فراهم آورد و همه ما بتوانیم خودمان را به عنوان بخشی از یک اجتماع احساس کنیم، آنگاه بی معنی می شود که بخواهم کسی را [از این اجتماع] حذف کنم. چرا 2 ساله ها نباید نیاز به اینچنین مکانی داشته باشند؟
من –مخصوصا در آلمان- رفته رفته بیشتر قانع می شوم که تئاتر به دو ساله ها نیاز دارد! وقتی که من برای خردسالان نمایش تهیه می کنم، سئوالات جالبی به ذهنم خطور می کند. سئوالاتی درباره انسان و انسان شدن. آیا یک کودک نوپا بالاخره آدم "خواهد شد" یا همین الان "هست" ؟ و این به خوبی می رساند که هنر با سئوالات مشکلی روبرو است.
تعمیم این پرسش ها و به کار بردن آنها در اجراها و تولیدات نمایشی به زمان و توجه آگاهانه هنری نیازمند است. بازیگران، کارگردان، طراح، آهنگساز، همه در این مسئله دخیل هستند. این حاصل یک نکته مهم است که آیا ما دارای آگاهی کافی که قادرمان سازد تا درباره همه این مشکلات فکر کنیم، هستیم یا اینکه در مواجه با همه این (شروط، قیدها) تسلیم می‌شویم. فکر می‌کنم که ما نباید به خود اجازه دهیم که مردمی که می گویند: "اوه خدای من ، آنها که فعلا چهار دست و پا راه می روند و سعی می کنند تفاوت دایره و مربع را بفهمند"، گمراهمان کنند. باید جرات رو به رو شدن با مسائل هنری در ارتباط هنری مان با انسانهای خیلی کوچک را داشته باشیم. در این راستا باید دائما از خود درباره رابطه بازیگر و تماشاچی سئوال کنیم. تئاتر فقط از این راه منتفع می گردد و همه ما به تئاتر نیازمندیم ، این طور نیست؟
م. ف: در همین لحظه بسیاری مسائل در حال تغییر هستند. در سال 2004 ، وقتی ما شروع به اجرای اولین نمایشمان در سرتاسر آلمان کردیم، می دانستیم که مردم زیادی را باید قانع کنیم. بیشتر برگزار کنندگان مشکوک و مردد بودند : "فکر می کنید چکار دارید می کنید، آیا اصلا جواب می دهد؟ آیا ارزشش را دارد؟" باید بدانیدکه برگزارکنندگان، تولید اثر برای سنین خیلی پائین را یک ریخت و پاش اقتصادی می دادند و فقط از زمانی که با چشمهایش دیدند که این نوع تئاتر تنها برای بچه ها نیست که حرفی برای گفتن دارد-و چیزی که تقریبا حیرت آور است- بلکه برای بزرگسالان نیز [جذاب است]، آمادگی تغییر دید را یافته و به عنوان یک سرمایه گذاری برای مخاطبان آینده تئاتر، شروع به دیدن تولیدات مهمان برای خردسالان کردند. گاهی حتی رشدی در فروش بلیطهای نمایشها رخ داده است، زیرا پدر و مادرها خوشحال می شده اند که بتوانند به جای رفتن به زمین بازی ، همراه کودکانشان کار دیگری انجام دهند.
بنابراین، آنچنان که می بینیم در 4 سال گذشته خیلی [چیزها] تغییر کرده است. جشنواره های آلمان به تازگی نسبت به اجرای این نمایش ها مشتاق شده اند، اکنون هر جشنواره ای محض بامزگی هم که شده نمایشی هم برای کودکان زیر سه سال در برنامه اش می گنجاند. زمانی که "سیلیویا برندنال" در سال 1999 اولین همایش تئاترخردسالان آلمان را در شابود Schaubude برلین به راه انداخت (که شامل تولیدات ایتالیا و فرانسه هم می شد)، تقریبا تنها فرد این اقلیت بود. اولین گام ملی را مرکز تئاتر کودکان و نوجوانان با عنوان "تئاتر از همان اول" برداشت ! (2)که به طور قطع برای این جنبش و همچنین تئاترهای محلی ایجاد انگیزه کرده است. اکنون مخصوصا گروههایFringe "حاشیه ای" روز به روز بر این تولیدات می افزایند، و امکان عرضه فراهم می شود. این اتفاق خوبی است چرا که همه فرمهای نمایشی در این کشور آزمایش نشده و "تئاتر از همان اول" می تواند از گستره وسیع امکانات و شیوه ها منتفع شود.
اما امیدوارم که این جنبش فقط پر کننده خلاء بازار عرضه نباشد. من کاملا به تماشاچیان خردسال ، که بر اساس تجربه ام ناقدترین مخاطبان هستند، اعتماد دارم . اگر چیزی [برایشان] جالب نباشد، ما هنرمندان به سرعت حالت چهره را احساس می کنیم. اگر نمایش خسته کننده شود، انسانهای خیلی کوچک اصلا مشکلی با سرگرم کردن خودشان با چیز دیگری ندارند. (خنده)
ب.ک: بله، در این لحظه بسیاری چیزها در حال تغییرند که به نظرم فوق العاده است. من توجه و علاقه مندی را که مردم آلمان به واسطه همکاری میان هنرمندان، صاحب نظران، و کارشناسان آموزش و پرورش نسبت به اینگونه تئاتر پیدا کرده اند را خیلی دوست دارم و درست به همان اندازه خوشحالم که مباحث جهانی خیلی زنده و نوینی –به طور مثال در شبکه ارتباطی کوچک اروپا- حول این موضوع درگرفته است.
و خوب ، ما خردسالان را به مثابه مخاطبان تئاتر کشف کردیم، و [اثر آن] باقی می ماند تا نتایجش در جایی که این موج جدید رهنمون گردد، دیده شوند. آیا در آینده نزدیک شاهد رپرتوار نمایش های مخصوص خردسالان خواهیم بود و آیا نویسندگان اختصاصا برای آنان خواهند نگاشت؟ یا اینکه نمایشها در همان زمان به افرادی که آنرا پدید آوردند مربوط است، و واقعا برای دیگران مناسب نیست؟ آیا این نمایشها به سمت "قلعه بادی" (3) ( چیزی که بیشتر به درد بازار می خورد) حرکت خواهند کرد یا سمت و سویی آموزشی خواهند یافت که نقاط پیوند کودکان با اجتماع را از سنین پائین پرورش می دهند؟ تصمیمات زیادی باید گرفته شوند.
امیدوارم در ملاحظاتم صبر و مدامت زیادی داشته باشم تا بتوانم به تبدیل این کشور به مکانی که در آن انسانهای کوچک و بزرگ بتوانند هنر را مثل هم تجربه کنند ، ادامه دهم .
پانوشت ها:
1 – Hare Hare Moon Hare Night
2 - www.theatervonanfangan.de
3 – bouncy castles ، اشکال بزرگی که با باد پر شده، و در آمریکا، انگلیس ، استرالیا و نقاط دیگر با عناوین متفاوتی همچون "جای بازی بادی" ، "خانه جهنده" ، "قلعه بادی" و ...خوانده می شوند و عموما در جشن های مدارس و کلیساها به کار می روند. (م)

مترجم : مینو میرشاه ولد



نویسنده: علی شیرازی(پنج شنبه 87/8/16 :: ساعت 12:55 صبح)

لیست کل یادداشت های این وبلاگ